رئیس انجمن آموزش و پرورش تطبیقی ایران در گفتوگو با مجلۀ رشد معلم، با مرور اهداف و فعالیتهای انجمن آموزشوپرورش تطبیقی ایران، چالشهای مطالعات تطبیقی آموزشوپرورش را بررسی کرد و به جایگاه نظام آموزشی کشور در این مطالعات پرداخت.
پایگاه خبری رب:
آنچه پیش رو دارید، شرح گفتوگوی دکتر عباس معدندار با مجلۀ رشد معلم است.
از حرفوحدیثهایی که امروز در جامعه ما زیاد به گوش میرسد، مقایسه نظام آموزشی ایران با نظامهای آموزشی کشورهای پیشرفته دنیا است. مقایسهای که اگرچه در جای خود امری ضروری و مبارک است؛ اما به گفته متخصصان علم آموزشوپرورش تطبیقی، نوعاً از روشهای علمی تبعیت نمیکند و بیشتر دچار عوامزدگی است؛ به همین دلیل برای سیاستگذاران و دستاندرکاران نظام آموزشی کشور خیلی مفید واقع نخواهد شد؛ شاید هم موجب ایجاد یأس و ناامیدی در مردم نسبت به عملکرد نظام آموزشی کشور میگردد.
در این زمینه گفتوگویی با دکتر عباس معدندار آرانی، رئیس هیئت مدیرۀ انجمن آموزشوپرورش تطبیقی ایران، انجام دادهایم.
دکتر عباس معدندارآرانی، دکترای آموزشوپرورش تطبیقی و فوق دکترا از دانشگاه هنگکنگ و عضو هیئتعلمی دانشگاه لرستان است.
ایشان معتقد است: آموزشوپرورش ایران نسبت به بودجهای که دریافت میکند، تعداد مخاطبان و حجم کارکنانی که دارد، دارای عملکرد خیلی بهتری نسبت به دیگر نهادهای اجتماعی کشور است . بزعم وی یکی از وظائف و رسالتهای فراموش شده وزیران آموزشوپرورش در طی دو سه دهه اخیر تبیین این موضوع است که قسمتی از هزینههای دولت در سایر نهادهای اجتماعی را جذب آموزشوپرورش کند تا بتوان برای حضور بیشتر دانشآموزان در مدارس برنامهریزی کرد. یکی ازشیوه های واقعی و عملی کاهش میزان آسیبهای اجتماعی ، افزایش زمان حضور کودکان، نوجوانان و جوانان در محیطهای آموزشی از طریق افزایش سهم بودجه نظام آموزشی در بودجه دولت است.
انجمن آموزشوپرورش تطبیقی ایران با چه اهدافی تأسیس شده است؟
این تشکل اولین انجمنی است که بعد از ۳ تا ۴ دهه از توسعه علوم تربیتی در ایران، در حوزه آموزشوپرورش تطبیقی تأسیس شده است.
اهداف آن در مرحله نخست، توسعه علم آموزشوپرورش تطبیقی و سپس شیوههای انتخابی کشورها برای مبارزه با چالشهای آموزشوپرورش و آشنایی با نوآوریهای آموزشی است.
هدف دیگری که انجمن دنبال میکند انعکاس موفقیتهای نظام آموزشی ایران در صحنه بینالمللی است.
احساس من این است که معلمان ما توانایی انجام خیلی از کارها را دارند. در حقیقیت اینگونه نیست که موضوع یکطرفه باشد و ما هیچ درسی برای نظامهای آموزشی سایر کشورها نداشته باشیم.
این انجمن تا به حال چه مطالعاتی یا فعالیتهایی در خصوص نظام آموزشوپرورش کشور های دنیا انجام داده است؟
انجمن، تازهتأسیس است. عمدۀ وقت ما در دو سه سال گذشته صرف ایجاد زیربنا و چارچوبههای اولیه شده است، اقداماتی همچون اخذ مجوز تأسیس از وزارت علوم، خرید و راهاندازی سایت، معرفی انجمن به پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی در ایران و عضوگیری. البته فعالیتهای مؤثری همچون برگزاری کارگاههای روش تحقیق تطبیقی، اخذ مجوز اولین فصلنامه علمیپژوهشی در حوزه مطالعات تطبیقی آموزشوپرورش به زبان انگلیسی از وزارت علوم و برگزاری اولین کنفرانس بینالمللی آموزشوپرورش در ایران ( آذر۱۳۹۶ – دانشگاه لرستان) بخشی از فعالیتهای انجمن در دو سال گذشته است.
آقای دکتر! اساساً مطالعات تطبیقی آموزشوپرورش بر چه اصول و مبنایی انجام میشود و در این کار چه روشهایی اصالت دارند؟
باید توجه داشت که اساساً علم آموزش و پرورش تطبیقی در ایران چندان شناخته شده نیست و از بعد پشتوانههای نظری، دارای ریشههای ضعیفی است. یکی از علل این ضعف را میتوان تعداد کم متخصصان این رشته دانست. عامل دیگر، فقدان دورههای کارشناسی ارشد و دکتری رشته در دانشگاههای ایران است. البته گرایش و علاقه پژوهشگران علوم تربیتی به انجام پژوهشهای تطبیقی – همچون سایر نقاط دنیا – در طی دو دهه اخیر در کشور ما نیز روندی به شدت صعودی را نشان میدهد. فقدان دانش لازم همزمان با گرایش روزافزون به مطالعات تطبیقی باعث تولید پژوهشهای فراوان فاقد کیفیت شده است. به همین علت در حوزه مطالعات تطبیقی آموزشوپرورش با چالشهای اساسی روبهرو هستیم. یکی از اقداماتی که انجمن آموزشوپرورش تطبیقی در این مدت کوتاه برای رفع این خلاء انجام داده است، برگزاری کارگاه روششناسی پژوهشهای تطبیقی در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بوده است.
لذا اولین کاری که باید انجام داد و احساس میشود رسالت انجمن است، این که محققان علوم تربیتی و روانشناسی ایران با چگونگی انجام درست تحقیقات تطبیقی آشنا شوند. به همین علت انجمن در نظر دارد در طی یک سال پیش رو با همکاری دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی، دو کارگاه «بررسی و نقد روش های تحقیق در مطالعات تطبیقی آموزش و پرورش» و «استراتژیهای انتخاب جامعه تحقیق در پژوهشهای تطبیقی» را برای کلیه پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برگزار نماید.
نظر شما، بهعنوان یک متخصص مطالعات تطبیقی در آموزشوپرورش، درباره نظام آموزشی ایران چیست؟
اگر نظام آموزشی ایران را از منظری تطبیقی مورد بررسی قرار دهیم، نمیتوان آنگونه که بسیاری از افراد متخصص در رشتههای مختلف علمی یا حتی مردم عادی میگویند، آن را «نظامی کاملا شکستخورده» بدانیم. بهنظر من، نظام آموزشی ایران با توجه به بودجه دریافتی از دولت، تعداد ارباب رجوع (فراگیران) و ماهیت وظائف و اهداف آن، دارای عملکرد بسیار بهتری در مقایسه با دیگر نظام های اجتماعی در طی چهار دهه اخیر بوده و بالاترین نمره را کسب میکند. شواهد تجربی به آسانی نشان میدهد که کارائی معلمان از بسیاری از کارکنان دیگر سازمان های دولتی بیشتر است.
در سطح کلان نیز این موضوع نیازمند عنایت بیشتر است. بهعنوان مثال، سالیانه ۱۵۰هزار پرورش یافته این نظام به کشورهای دیگر صادر میشود. همه این مغزهای مهاجر، محصول نظامی هستند که بهشدت و از همه سو مورد نقد درست و نادرست قرار گرفته است. درخت نظام آموزشی ایران میوههای خوبی میدهد، اما برای خانه همسایه. ما دچار وضعیت متعارضی هستیم؛ از یک سو، نظام فعلی را قبول نداشته و ازسوی دیگر توان استفاده از محصول آن را نداریم.
اجازه دهید نگاهی تطبیقی در سطح بینالمللی به عملکرد نظام آموزشی داشته باشیم. یکی از تحقیقات خیلی خوبی که در سال ۲۰۱۵، توسط نشست جهانی اقتصاد (در داوس سوئیس) در زمینه شاخصهای رقابت جهانی انجام شد، ده نشانگر ۱٫ نهادسازی و نوآوری، ۲٫ اندازه بازار، ۳٫ آمادگی تکنولوژیکی کشورها، ۴٫ توسعه بازار مالی، ۵٫ کارآیی بازار کار، ۶٫ حجم و سایز بازار کالا، ۷٫ آموزش عالی، ۸٫ بهداشت ۹٫ آموزش ابتدایی و ۱۰٫ محیط کلان اقتصادی را در بین ۱۴۴ کشور مورد مطالعه قرار داده است. وقتی این نشانگرها را بررسی میکنیم، ۳ الی ۴ مورد به نظام آموزشوپرورش و بقیه به دیگر نهادهای اجتماعی مربوط میشوند . در این گزارش نشان داده شده که وضعیت ایران در نشانگرهایی دچار کاستی است که به نظام آموزشی ارتباط چندانی ندارند.
نکتهای که ناقدان نظام آموزشی ایران کمتر به آن توجه کردهاند این که اگرچه این نظام تربیت کننده نیروی انسانی برای سایر نهادها است، اما اینکه در این نهادها چه اتفاقی برای این نیروها میافتد که کارایی لازمه را ندارند، دیگر نمیتوان نظام آموزشی را کلا مقصر این فقدان پنداشت.
بر بنیان این اندیشه یکی از رسالتهای انجمن آموزشوپرورش تطبیقی ارائه تصویر دقیق و مبتنی بر یافتههای علمی از جایگاه و عملکرد نظام آموزشوپرورش ایران نسبت به دیگر نهادهای اجتماعی در دو سطح ملی و بینالمللی است. در واقع هم در سطح بینالمللی – در مقایسه با دیگر کشورها – و هم در سطح ملی – در مقایسه با دیگر نظامهای اجتماعی – ، دستاندرکاران و سیاستگزاران نظام آموزشی نباید دچار خودباوری یا خودکمبینی افراطی شوند.
مدتی است که در جامعه ما، نظام آموزشی کشور با نظام آموزشی کشورهای دیگر همچون ژاپن، فنلاند و … مقایسه میشود و نتیجهگیری میکنند که نظام آموزشی ما نسبت به این کشورها خیلی عقب است. بهنظر شما این نوع مقایسهها تا چه اندازه درست و علمی است؟
در مطالعات تطبیقی، چهار استراتژی متفاوت برای تطبیق وجود دارد. استراتژی اول اینکه نظامهای مشابه را که دارای نتایج مشابه هستند، با یکدیگر مقایسه کنیم. برای مثال تطبیق دو استان ایران که هر دو دارای افت تحصیلی بالا در درس هنر هستند.
استراتژی دوم، تطبیق نظامهای مشابه با نتایج متفاوت است. بهعنوان مثال میتوانیم نظام آموزشی ایران و جمهوری آذربایجان را با همدیگر مقایسه کنیم که مشابهتهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی دارند ، ولی از جهت نتایج آموزشی – در پارهای از نشانگرهای آموزشی – با هم متفاوت هستند.
استراتژی سوم اینکه نظامهای متفاوت را که نتایج یکسانی کسب کردهاند ،با یکدیگر مقایسه کنیم. بهعنوان مثال مقایسه ایران با شیلی ؛ دو کشور با فاصله جغرافیایی زیاد که فاصله مذهبی، اجتماعی و تاریخی فراوان هم با همدیگر داشته ولی از نظر نتایج آموزشی با همدیگر مشابهت دارند.
استراتژی چهارم این است که نظامهای آموزشی متفاوت را که نتایج متفاوتی هم دارند با یکدیگر مقایسه کنیم. برای مثال همین فنلاند و ایران که شما گفتید.
یکی از رایجترین چالشهای مطالعات تطبیقی در حوزه آموزشوپرورش در ایران ترجیح و انتخاب افراطی استراتژی چهارم است. اکثر محققان و همچنین کسانی که علاقهمند به تحقیقات تطبیقی بهصورت تخصصی نیستند ولی از طریق تأثیر تکنولوژیهایی همچون اینترنت و فضای مجازی با پیشرفت کشورهای دیگر آشنا میشوند، استراتژی چهارم را انتخاب میکنند. از لحاظ انتخاب جوامع مورد مقایسه، هر محقق باید در مرحله اول نظامهای آموزشیای را برای تطبیق انتخاب کند که هم مشابهتهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی دارند و هم نتایج نظامهای آموزشی انها با هم شبیه است. در گام دوم باید نظامهایی را که به هم شبیه ولی نتایجشان متفاوت است، مورد توجه قرار داد.
متأسفانه در ایران روال عکس است و اکثر پژوهشگران سراغ استراتژی چهارم میروند. آنان از طریق این مقایسهها فقط میتوانند ثابت کنند که دره عمیقی بین ما و دیگران وجود دارد. این یکی از نقصهایی است که ما در چالشهای روششناختی تحقیقات تطبیقی در ایران با آن مواجه هستیم و باید آن را رفع کنیم.
برای اینکه در مقایسه با سایر کشورها، دچار خودکمبینی افراطی یا خودباوری افراطی نشویم چه پیشنهادی دارید؟
اولین موضوعی که احساس میکنم باید انجام شود این است که مطالعات تطبیقی آموزش وپرورش را هرچه بیشتر علمی کرده و آن را از حالت احساسی خارج سازیم. امروزه یکی از مشکلاتی که نظام آموزشی ایران دارد این است که خیلی از حملات به این نظام توسط خود متخصصان تعلیموتربیت، که باید پاسخگو باشند، صورت میگیرد. بسیاری از متخصصان فقط نقش منتقد را بازی میکنند. در صورتی که اولین چیزی که باید ملاک قرار گیرد علمی کردن مطالعات تطبیقی است.
مشکل دوم ورود متخصصانی به حوزه نقد نظام آموزشی است که متخصص علوم تربیتی یا روانشناسی نیستند. آنان با زبانی احساسی و با قلمهایی روان و شیرین مطالبی را بیان میکنند که ظاهری علمی و عامهپسند دارد. پیشنهاد من به این متخصصان این است که کتاب مدیر مدرسه مرحوم جلال آل احمد را دوباره بخوانند. آنچه این افراد امروز میگویند با همان قلم شگرف، احساسی و با ملغمهای از واقعیت و احساس توسط آل احمد نیم قرن قبل با شیوائی تمام بیان شده است. نکتهای که در طی این مدت نادیده انگاشته شده، توجه به عملکرد و تأثیر منفی دیگر نهادهای اجتماعی درگیر در حوزه آموزش است.
نکته سوم ارزیابی نظام آموزشی ایران بر اساس نشانگرهای عینی، واقعی و مورد قبول دنیا است. برای مثال نسبت دانشآموز به معلم نشانگری است که در همه جای دنیا آن را میفهمند و قبول دارند . اگر نظام آموزشی ایران را بر اساس این نشانگر در منطقه خاورمیانه بررسی کنیم؛ در امارات متحده عربی، در مقابل هر پنج دانشآموز یک معلم و در ایران ۱۷ یا ۱۸ دانشآموز وجود دارد. به همین صورت باید به دهها نشانگر مراجعه، آمار دقیق آنان را برای ایران تهیه و آنگاه در صحنه بینالمللی به نقدوبررسی عملکرد این نظام نشست.
یکیدیگر از انتقاداتی که به نظام آموزشی ما میشود، بالابودن حجم و محتوی کتب درسی است و میگویند محتوای کتب درسی ایران نسبت به سایر کشورها زیاد است. نظر شما در اینباره چیست؟
برداشت من این است که میتوان از دو نوع نگاه یا سیاست آموزشی یاد کرد: نگاه فنلاند و نگاه کره جنوبی. سیاست آموزشی فنلاند، تلفیق آموزش با بازی است. در کتابی که ویراستار آن بودم، تصویری را نمایش میداد که یک معلم ابتدایی در حیاط مدرسه ایستاده و دانشآموزان، قد او را اندازه گیری میکنند. طبق آمار سال ۲۰۱۲ کل جمعیت دانشآموزی فنلاند حدود ۱میلیونو۲۰۰هزار نفر بوده است که الان هم نباید تغییر چندانی کرده باشد با ۱۹۰ روز حضور بچهها در مدرسه. کشوری با کمتر از ۶میلیون جمعیت و درآمد ناخالص ملی بیش از ۴۴ هزاردلار.
دیدگاه دیگر متعلق به کره جنوبی است با جمعیت ۵۰ میلیونی، تراکم ۱۶ نفر در هر کلاس، ۲۲۰ روز حضور دانشآموز – ازصبح تا عصر – در مدرسه و روزی ۱۲ ساعت درس و مطالعه توام با فضای رقابتی و فشار والدین برای پیشرفت و ایجاد عادت بستن محکم کمربندها از همان دوره کودکی.
اگر از من بهعنوان یک تطبیقگر بپرسند که کدام یک از این دو کشور (فنلاند و کره جنوبی) را برای ایران الگو قرار میدهید، در پاسخ خواهم گفت کرهجنوبی. فرهنگ شرقی ایران با کره جنوبی قرابت بیشتری نسبت به فنلاند دارد. سیاست آموزشی کره جنوبی، محکم بستن کمربندها و سیاست آموزشی فنلاند آزاد گذاشتن بچهها با پشتوانه جمعیت کم، پول زیاد و معلمان کاملا تربیت شده است. لذا معتقدم که فرهنگ حاکم بر مدارس ایرانی باید مانند فرهنگ حاکم بر مدارس کره جنوبی باشد. یعنی معلمان باید زمان بیشتری را در مدرسه صرف کنند، حقوق بیشتری بگیرند، کیفیت تدریس در درسهایی مثل ریاضی و علوم ارتقا پیدا کند و سختگیری آموزشی هم بیشتر شود. الان نظام آموزشی ایران در هر ۲۴ ساعت، فقط چهار و پنج ساعت، بچهها را در اختیار دارد و آنها بیشتر اوقاتشان را خارج از نظام آموزشی سپری میکنند؛ در حالی که در کمال تعجب همزمان منتقدان منشاء بسیاری از آسیبهای اجتماعی را به عدم کارائی نظام آموزشی نسبت میدهند.
وقتی از والدین میپرسم از ساعت ۱۳ تا ۲۴ شب که بچهها در منزل هستند، چه برنامهای برای فرزندتان دارید؟ اغلب میگویند: یک ساعت درس میخوانند و بقیه آن را صرف بازیهای کامپیوتری یا اتلاف وقت به شیوههای مختلف میکنند. در این وضعیت چرا باید حجم کتابهای درسی را کم کنیم؟ آیا باید با وجود این همه ساعت بیکاری باز هم وقت فراغت بیشتری در اختیار بچهها بگذاریم و کاری کنیم که آزادتر باشند.
بهنظر من یک بخش از رسالت وزیر آموزشوپرورش این است که بخشی از هزینههای دولت در سایر نهادهای اجتماعی را جذب آموزشوپرورش کند تا بتوان برای حضور بیشتر بچهها در مدارس برنامهریزی کرد. منابع مالی که به نظامهایی داده شده است تا حجم آسیبهای اجتماعی را کاهش دهند، ولی نشان دادهاند که در این راه موفق نبودهاند، باید از آنان گرفته و به وزارت آموزشوپرورش اختصاص یابد. با این کار میتوان برای مسائلی همچون «آسیبهای اجتماعی» تمهیدی مناسب و عملی اندیشید.
نظرات کاربران
فوق العاده بود. حظ بردم
۸ خرداد ۱۳۹۷ / ساعت ۰۸:۲۵
لطفا در زمینه آ.پ تطبیقی مطالب بیشتری تهیه کنید و بذارید.
نیازمند دانستن بیشتر تو این حوزه هستیم. ممنون
۸ خرداد ۱۳۹۷ / ساعت ۰۸:۲۷
با سلام و درود به استاد فرزانه جناب آقای دکتر معدن دار
لذت برده و وادار به اندیشه شدم که ای کاش بیشتر وقت دانش آموزان به آموزش مطالب درسی می انجامید . بودجه مملکت به سمت نظام آموزشی گسیل داده میشد و انتقاد ها درست تر بیان میشد .
دست مریزاد استاد.
۷ مرداد ۱۳۹۷ / ساعت ۰۵:۴۰
نظر دهید